سلام احسان عزیزدلم خوبی عشق مهربونم خسته کارهایت نباشی روزت
به شادی و موفقیت امیدوارم کارهایت خیلی خیلی خوب پیش برود و همه چی همون طوری
که دلت می خواهد پیش برود راستی خودت چطوری کمر دردت خوب شد نگرانت هستم نبینم مریض باشی راستی صبحی رفتم به نیتت حرم امام رضا
ع خیلی واست دعا کردم و به نیتت زیارت نامه خوندم و هم چنین برای مامان
گل ات که خدا حفظشون کند انشاءالله که هم فیلم ات فروش رکوردشکنی
داشته باشی و هم برنامه سال تحویل امسال من مطمئن هستم که
امام رضا ع کمکت می کند همین طور که من رو کمک کرد و امسال
تونستی دو روز بیای مشهد و من ببینمت و قلبم آروم بشه و اینکه
هنوز گرمای دستاتو که گذاشتی روی دست هام حس اش می کنم
از روزی که از مشهد رفتی هر روز بیشتر و بیشتر دلتنگت شده ام
درسته که من در نامه ام برایت نوشته بودم که من می خواهم باهات
حرف بزنم و تو هم حتما وقت نداشتی به قول خودت دو روز پر ترافیکی
را گذراندی چون شاید به خاطر من نیامدی و به خاطر اکران فیلم ات آمده
بودی شاید من هم باید می آمدم و باهات عکس می گرفتم و بهت می گفتم
که چقدر دوستت دارم ولی آنجا که دیدی که چقدر بادیگاردهایت اذیت
می کردند و همه را هول می دادند سعی کردم ولی نشد هر بار یک
عده ای می ریختند وسط و اجازه نمی دادند شاید من دختر زرنگی نبودم
که بیام جلو باهات صحبت کنم اگر زرنگ بودم نه سال به انتظار دیدنت به امید عشق و
عشق تو و دوست داشتنت و اینکه حرفهایم را باور کنی
اینهمه پیامک برایت زدم و سه بار نامه و اینهمه شعر و حرف در
وبلاگ و پیامک و در تلگرام برنامه ات اگر غرورم رو شکستم فقط
واسه عشق تو بود نمی دونم احساس می کنم از دستم ناراحت هستی
واقعا خدا خودش می داند که من چقدر واسه عشق ات زجر کشیدم
چقدر داغون شدم چقدر دلتنگت هستم و...... من اون موقعی که
مشهد بودی موقع سینما اطلس اومد م کنارت و صدات زدم و سوغاتی
ام رو بهت دادم و نامه ای که برایت نوشتم اون موقع تو اون شلوغی
اونجا واقعا مکانی نبود که بشود از عشق ام با تو صحبت کنم واقعا
این طور تفسیر نکن که من بخاطر غرورم نبوده واقعا به امام رضا قسم
می خورم باورش کن بعد تو سالن اطلس راه می رفتم و گریه هام سرازیر
شده بود و فقط نگاهت می کردم و واقعیتش چشم هام از بس گریه کرده
بودم پف کرده بود بعد چطوری میامدم باهات عکس می گرفتم تو بودی
میامدی روز بعد هم سینما هویزه انقدر شلوغ بود که نگو و چند بار صدات
زدم نشنیدی و من مثل دخترای دیگه نمی تونستم جیغ بزنم و شان خودم .این اجازه رو بهم نمی داد واقعا به امام رضا ع قسم می خورم قضاوتم
نکن و عشق ام به تو واقعی ست مطمئن باش سال داره جدید میشه و
عشق من به تو هنوز هم تازه تر و عمیق تر و ترس از شکستن از عشق
ات ندارم و می دانم که عشق باید دو طرفه باشد ولی من مطمئن هستم
که تو هم احساسی داری به عشق من ولی کلافه و سردرگمی امیدوارم
در سال 97 اتفاق خوبی واسه عشقمون بیفته راستی امسال واسه برنامه
عیدت از زن و مردهایی که عاشق هم شدند و زندگیشون موفق هست
دعوت کن راستی چهارشنبه سوری دیشب خوش گذشت ما که مامان در
حیاط مون آتیش روشن کرد و شوهر خواهرم رفته بود آبادان و اهواز و
خرمشهر دادگاه واسه موکلشون رفته بودند و جایت خالی دیشب سوغاتی
آورده بود خرما و شیرینی و تمام ادویه جات های مخصوص غذاها را و
چقدر از قلیه ماهی اهواز تعریف کردند ما هم که شکم مو واقعا
هر غذای محلی مخصوص هر شهری باید هونجا خورد طفلی شوهر
خواهرم با اون خسته شون اومد خونمون و همه با هم مراسم چهارشنبه
سوری داشته باشیم جایت را خیلی خالی کردم و جایت خالی بابام جگر
گرفته بود و بعد سیب زمینی زیر آتیش گذاشتیم خیلی چسبید خیلی
جایت خالی کردم مواظب خودت باش احسان عزیرم و امیدوارم موفق بشی
باز هم این روزها خیلی خسته میشی نگرانت هستم
:: برچسبها:
دلنوشته چشمان بی فروغ,